در پشت جلد کتاب می خوانیم:
… سرم را بالا گرفتم تا هم صاحب صدا را ببینم و هم بابت کمکش تشکر کنم ولی دیدن همانا و لال شدن همان! احساس کردم پرت شدم توی یک استخر یخ. موهای تنم سیخ و تمام رگ های بدنم کشیده شد. سرم به دوران افتاد.
باورم نمی شد. اصلاً در عقل نمی گنجید! ولی این خودش بود، همان نقاشی من! همانی که خودم کشیده بودم. خودم خلقش کرده بودم، همان پسر رویاهایم: کسی که ناخواسته عاشقش شده بودم.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.